طب سنتی و اسلامی

طب سنتی و اسلامی

احیاگران طب ایرانی
طب سنتی و اسلامی

طب سنتی و اسلامی

احیاگران طب ایرانی

نامه ای از یک هموطن

 یکی از خوانندگان خوب، اظهار محبت نموده اند و برای ما نامه ای پر از مهر ارسال کرده اند، با تشکر و احترام به این خواننده محترمه و همه خوانندگان عزیز که مارا را مورد مهر خود قرار می دهند و با توجه به اینکه تجربیات این هموطن که ساکن استرالیا هستند، بسیار جالب توجه است، لذا بدون هیچ دخل و تصرفی، نامه ی این هموطن گرامی را ذیلاً برای استحضار شما عزیزان منتشر می نمائیم : 
با سلام مجدد. من چند دقیقه پیش یک سوال در مورد بیماری خود برای شما فرستادم اما به علت اینکه تازه وبلاگ شما را یافته ام مطالب مختلف آن را مرور میکنم ...و به این مطلب برخوردم در مورد " خروس صدا و سیما به چی نوک میزند" و مطلبی که در رابطه با این سریال نگاشته شده بود که من نیز میخواستم که مطلبی را که سالهاست در همین رابطه یعنی طب سنتی و طب مدرن در دل دارم بیان کنم و تجربیات خود را در این مورد با شما در میان بگذارم که امیدارم برایتان خسته کننده نباشد.
اینجانب زن 46 ساله ای هستم که حدود 18 سال است در استرالیا زندگی میکنم. وقتی به کشور مهاجرت کردم هم جوان بودم و هم اصلا به مسائل پیرامون سلامتی و غیره بی توجه و به اصطلاح فردی بودم که طب مدرن را بزرگترین و مهمترین پیدایش در زندگی بشر میدانستم و بدیهی است که به آن نهایت اعتماد را داشتم بطوری که فکر میکردم اینها برای هر مرضی درمان کامل و شفای عاجل دارند!
بهرحال زمانه خواست به من خلاف این را ثابت کند یا بهتر بگویم غذاها و فراورده های غذایی آماده و بسته بندی شده و زینت داده شده از قبیل فراورده های گوشتی که بعدها فهمیم چقدر آلوده به انواع هورمونها, آنتی بیوتیکها و و و هستند و نیز حتی سبزیجات و میوه جات این کشور توسعه یافته و مدرن که به صورت پرورشی و غیر طبیعی پرورش پیدا میکنند آلوده به انواع سمهای شیمیایی هستند که قبل از رسیدن به دست مشتری ماهها در سردخانه ها نگهداری میشوند و اصولا بصورت کال و نارس هستند که روی آن قشری از مواد نگهدارنده (وکس) برای جلوگیری از لکه دار شدن آنها به آنها میزنند. خلاصه مصرف این نوع مواد غذایی پرورش یافته توسط امکانات و تجهیزات پیشرفته و مکانیکی باعث شد که به مرض کولیت روده ( ) دچار شوم که حدود 8 سال به آن مبتلا هستم. برای درمان این بیماری به پزشکان متعدد رجوع کردم همه گفتند که نه علت این بیماری هرگز یافت شده و نه درمان آن موجود میباشد...فقط باید آن را با دارو تحت کنترل قرار داد و بس! مدتها از این بیمارستان به آن بیمارستان تحت مداوا قرار گرفتم ولی روز به روز بدتر میشدم..آنها میگفتند هیچ نوع رژیم غذایی هم به این بیماری کمک نمیکند! حتی شکر و شکلات و نان سفید تاثیری در بدتر شدن آن ندارد! چند بار نیز به تزریق خون نیاز پیدا کردم که بدنم نیز واکنش نشان میداد. دیگر تقریبا از زنده ماندن هم نا امید شده بودم ..آنها میگفتند این داروها روی بدن تو کار نمیکند لذا باید کولون را بطور کامل قطع کنیم! که من قبول نکردم. پس از آن به بیماریهای دیگر مثل کم خونی و اگزما شدید نیز دچار شدم که هر بار که به پزشک طب مدرن رجوع کردم پس از تجویزانواع کرمهای کورتیزون که حالم را بدتر میکرد میگفتند این بیماری نیز درمانی ندارد! شنوایی گوشهایم نیز به مرور کم شد و باز میگفتند درمانی ندارد......مادرم به دیابت مبتلا شد و بطور کامل و مرتب داروهایشان را مصرف کرد ولی هم به بیماری قند و هم بیماریهای متعدد دیگر مبتلا شد!
من هنوز کماکان از بیماری خود رنج میبرم ولی هنوز زنده هستم بدون اینکه روده ام قطع شده باشد و مثل بقیه میتوانم زندگی تقریبا نورمال داشته باشم که این را مدیون طب سنتی خودمان میدانم که به من زندگی دوباره داد, چون بعد از آینکه در بیمارستان آنها به من گفتند که اگر به قطع روده رضایت ندهم زنده نخواهم ماند...دیگر از آنها نا امید شدم و پس از مرخص شدن از بیمارستان پس از مدتها تحقیق و خواندن مطالب پیرامون طب سنتی خرید کتابهای استاد خدادای و جستجوی فراوان در نت و تماس با برخی از پزشکان طب سنتی توانستم تا حد زیادی به زندگی نورمال برگردم و بیماری را تحت کنترل قرار دهم بدون آنکه هنوز از نزدیک به آنها رجوع کرده و تحت مداوای جدی قرار گرفته شده باشم. قصد من این است که بزودی انشاء الله به ایران سفر کنم و به یک طبیب حاذق سنتی رجوع کنم که مطمئا هستم اگر درمان دردم را نیابد حداقل گیاهان دارویی او مرا از پای در نخواهد آورد. خیلی دلم میخواست که میتواستم این حرفها را به آن افرادی که این طب را به مسخره و شوخی میگیرند بزنم. و این قضیه که کسی به این طب اهانتی کند گاهی مرا مورد رنج قرار میدهد..هر چند میدانم همه اینها از نادانی است و همین آزردگی مرا بر این وا داشت که این نامه را بنویسم. از شما نیز نهایت تشکر را دارم که برای احیاء این طب تلاش میکنید...و من همیشه از علاقه مندان این طب و افرادی که برای پابرجایی آن تلاش میکنند خواهم بود.
یا حق
نظرات 1 + ارسال نظر
عاطفه سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:58

سلام
نامه ی خیلی با شکوهی بود.چون دقیقا حرف دل من رو زد.
من 6 ساله که دچار یک نوع خاص و به اصطلاح ما جوونا *دااااغونی*از جوش مبتلا شدم.واضح بگم چوشهایی به بزرگی گردو زیر بغل ها و ناحیه کشال ران هام میزنه.که 3 سال پیش بعد از این همه مراجعه به چندین پزشک متخصص و استفاده از انواع دارو ها از جمله 300 تا رواکوتان در عرض 6 ماهو چه و چه و چه... بالاخره یک فوق تخصص تونست اسم و نوع بیماری من رو شناسایی کنه و گفت که درمان قطعی نداره و دلیل ایجادش هم مشخص نیست!
البته ایشون یک راه درمان موقط پیشنهاد کردند که به پول اون زمان حدود 10 میلیون تومن بود که فقط حداکثر 2 سال اثر داشت و بعدش دوباره روز از نو و .....
خلاصه من بعد از این حرف اون متخصص در حالی که هنوز قانع نشده بودم که آخخخخخه دلیل این بیماری چیه ؟گذرم به یک پزشک طب اسلامی توی شهرستان خودمون افتاد که بعد از مشورت با ایشون "یک سری مواد غذایی رو از رژیم غذاییم حذف و یک سری دیگه رو جایگزین کردم."
و نتیجه این شد که در عرض کم تر از 3ماه دیگه اثری از اون جوش ها(جناب متخصص میگفتند اینا به *جهنم* معروف اند!) نبود.
فکرش رو بکنید . منی که این همه هزینه کرده بودم(حدود8 ماه قبلش ماهی 200.000 تومن هزینه دارو میدادم.اونم به پول اون زمان!!!)بعد از تنها 3 ماه اونم بدون هیچ هزینه ای مشکلم حل شد.
از اون موقع تا الان به این طب اسلامی ایمان اوردم و دارم تلاش میکنم تا سبک زندگیم رو به سمت *استاندارد* اسلامی نزدیک و نزدیک تر کنم.انشاالله...
واقعا دلم به حال این همه پزشکی که چندتاییش توی خونواده خودم هستند و اونایی که به اونا مراجعه میکنن میسوزه.
اینم ابراز احساسات من بود که دوست داشتم به هم وطنان عزیزم هم انتقال بدم و انشالله که اونا هم به یک تصمیم درستی در ضمینه تغذیه و سلامت خودشون برسند .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد